روزهای زندگی

روزهای زندگی

از هر دری سخنی
روزهای زندگی

روزهای زندگی

از هر دری سخنی

خداحافظی تلخ


به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع، ولی لب هایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد

بی قرار تو ام و در دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس ... هیچ کس این جا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه «خداوند» نشد

خاطرات تو دنیای مرا سوزاندم
تا فراموش شود یاد تو هر چند نشد

من دهان باز نکردم که نرنجی از من
مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد

بی قرار تو ام و در دل تنگم گله هاست
آه بی‌ اب شدن عادت کم حوصله هاست


"فاضل نظری"

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مسئله پاک شده


تا کی تحمل غم و تا کی خدا خدا

دیگر ز یاد برده گمانم مرا خدا

 

در سنگسار ، آینه ای را که می برند

شاید شکسته خواسته از ابتدا خدا

 

اکنون که من به فکر رسیدن به ساحلم

در فکر غرق کردن کشتی است نا خدا

 

امکان رستگاری من گر نبوده است

بیهوده آزموده مرا بار ها خدا

 

با نیت بهشت اگرم آفریده است

می راندم به سوی جهنم چرا خدا

 

ای دل خلاف هروله حاجیان مرو

کافی است هر چه عقل درافتاد با خدا

 

بگذار بی مجادله از نیل بگذریم

تا از عصا نساخته است اژدها خدا


"فاضل نظری"

یادآوری

یه وقتایی که خاطرات رو مرور میکنی.یه چیزایی برات همچنان جای سواله

  ادامه مطلب ...

سوءتفاهم

گاهی اوقات نمیدونی چی درسته چی غلط؟ 

ادامه مطلب ...