-
خداحافظی تلخ
شنبه 1 خردادماه سال 1395 20:50
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد لب تو میوه ممنوع، ولی لب هایم هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد بی قرار تو ام و در دل تنگم گله هاست آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر هیچ کس ... هیچ کس این جا به تو مانند نشد هر کسی در دل من جای خودش را دارد جانشین تو در...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 31 اردیبهشتماه سال 1395 00:30
-
مسئله پاک شده
پنجشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1395 23:41
تا کی تحمل غم و تا کی خدا خدا دیگر ز یاد برده گمانم مرا خدا در سنگسار ، آینه ای را که می برند شاید شکسته خواسته از ابتدا خدا اکنون که من به فکر رسیدن به ساحلم در فکر غرق کردن کشتی است نا خدا امکان رستگاری من گر نبوده است بیهوده آزموده مرا بار ها خدا با نیت بهشت اگرم آفریده است می راندم به سوی جهنم چرا خدا ای دل خلاف...
-
یادآوری
سهشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1395 21:47
یه وقتایی که خاطرات رو مرور میکنی.یه چیزایی برات همچنان جای سواله به واسطه یه سایت با یه آقای محترمی آشنا شدم.(نمیدونم چرا اوایل ازش خیلی حساب میبردم و میترسیدم. شاید بخاطر عکس پرسنلی جدیش بود). با هم گاهی صحبت میکردیم.چت میکردیم.یه وقتایی دو سه ماهی ازش خبری نبود باز خودش سر و کله اش پیدا میشد و این رابطه بودن نبودنش...
-
سوءتفاهم
جمعه 24 اردیبهشتماه سال 1395 23:56
گاهی اوقات نمیدونی چی درسته چی غلط؟ حرفی که میزنی فقط ظاهرش دیده میشه و کسی دنبال منظور و عمق کلامت نیست.بعد سوء تفاهم پیش میاد. رنجیده خاطر میشی و دلت میگیره که چرا درک نمیشی.خیلی خسته اممممم. احساس بد تنهایی دارم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1395 22:10
خوبی؟ " از آن سوالهایی مبهم است . از آن سوالهایی که پشتش یک دنیا تعبیر و معنی دارد .یعنی از آن سوالهایی ست که خیلی مهم است چه کسی از تو میپرسد . مثلا زیور خانم ، زن حسن آقای بقال ، وقتی از آدم میپرسد خوبی؟ برایش مهم نیست تو خوبی یا نه . فقط میخواهد چند لحظه تو را معطل کند که حسابی وراندازت کند تا فردا که با صغری...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1395 22:08
دو حرفی است : من و تو ، سوال هشت عمودی....... نگو که ما ست جوابش ، تو هیچوقت نبودی !!! دوازده افقی ، رنگ چشم ؟ من بنویسم - ... سیاه ؟ سبز ؟ چه رنگی ست پشت عینک دودی ؟ چه خالی اند ببین خانه های کوچک جدول ! درست مثل همان روزها که خانه نبودی ! چه پنج حرفی سختی ! نوشته : حس زنانه و من به یاد تو شاید ، نوشته ام که حسودی!!
-
امتحان
دوشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1395 20:12
امروز قرار بود به عنوان مدل بچه ها برم آموزشگاه. از صبح حالم دگرگون بود به هر سختی بود خودمو ردیف کردم و رفتم. کار 4 تا ازکارآموزا رو راه انداختم و به عنوان مدل ازم بهره بردن .خواهر جان کوچیکه هم طبق معمول باهام همراه بود.در تمام مدارک تخصصی آرایشگری که گرفتم ویا فقط آموزشش رو دیدم این خواهر جان کوچیکه نقش بسزایی...
-
خواب
یکشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1395 21:21
امروز به شدت خواب آلوده بودم. اصلا دلم نمیخواست از جام بلند شم. ولی دلم نیومد دایی جان صبحانه نخورده بره خونه اش.به صورت گیج و ویج بهش صبحونه دادم و راهیش کردم رفت.(فکر کنم یکی از دلایل نمود نبودن من همین خدمات باشه.مامان اصلا نفهمیده بود دایی کی رفته بود!! )داروی خودمو خوردم و دوباره ولو شدم.به زور ده بلند شدم. به...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 اردیبهشتماه سال 1395 16:52
زنگ زدم فرودگاه برای ارسال وسایلم اطلاعات بگیرم و ببینم چطوری میتونم قبل از خودم بفرستمشون برن.یه استرسی وجودمو گرفت. فکر کنم یه هیجانی هم همراهش بود. احساس میکنم یه عالمه کار دارم که باید انجام بدم و فرصت کمی دارم.حس یه آدمی که میدونه کی قراره بمیره و فرصتی بهش داده شده که کاراشو بکنه رو این روزا قشنگ میتونم درک کنم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1395 18:29
جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی که در افق دوردست است دست یابند و متوجه نمی شوند که آن قدرخسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد برسند و اگر هم برسند ناگهان خود را در پایان خط می بینند. درحالی که نه به مسیر توجه داشته اند و...
-
تردید
پنجشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1395 00:23
یه وقتایی به این فکر میکنم که مسیر زندگی آدما به واسطه تقدیرشونه یا انتخابشون؟من چی؟تقدیرم بود یا انتخابم؟ قید چیزی که ازش خوشم اومده رو باید بزنم.بخاطر انتخابی که داشتم و قبول شرایط موجود.چیزی چشمو به این زودی نمیگیره و این دفعه استثنا بود.با خودم فکر میکنم تا آخر از نداشتنش دلخورخواهم بود یا فراموشش میکنم؟ به اینم...
-
رفتن
یکشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1395 18:36
همیشه آرزو میکردم دور شم و یه سری آدما رو که روحمو زخمی میکنن نبینم. برم یه جایی که نه کسی منو بشناسه نه من کسی رو بشناسم. دور شم تا شاید خاطرات تلخ و رهگذرای نامناسب رو فراموش کنم. دارم به اون لحظه نزدیک میشم خدایا ازت ممنونم.دوستت دارم
-
باری طلوع پاک تو در آن شب سیاه
شنبه 11 اردیبهشتماه سال 1395 22:15
باری طلوع پاک تو در آن شب سیاه شاید بشارت از دم صبح سپید بود وقتی طلیعه تو درخشید از پشت کوهسار توهم دیدم که این طلوع زیباترین سپیده صبح امید بود ای سرکشیده از دل این قیرگونه شب بر آسمان برآی و رهاکن زرتار گیسوان زرافشان را همچون شهابها بر بیکران سپهر با شب نشستگان سخن از آفتاب نیست آنان که از تو دورند چونان به شب...
-
ای مهربان من
شنبه 11 اردیبهشتماه سال 1395 22:01
ای مهربان من من دوست دارمت چون سبزه های دشت، چون برگ سبز درختان نارون معیارهای تازه ی زیبایی با قامت بلند تو سنجیده می شود . زیبایی عجیب تو معیار تازه ای ست، با غربت غریب فراوانش مانند شعر من ای شعر بی قرین ! ـ و این تفاخر از سر شوخی ست ـ نازنین ...
-
شازده کوچولو
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1395 18:50
روباه:سلام شازده کوچولو:سلام صداگفت:من اینجام زیردرخت سیب. شازده کوچولو:کی هستی تو.؟عجب خوشگلی. _من یه روباهم. _بیابامن بازی کن.نمی دونی چقدردلم گرفته. روباه:نمیتونم باهات بازی کنم.هنوزاهلیم نکردن. شازده کوچولو آهی کشید:اهلی کردن یعنی چی؟ _تواهل اینجانیستی پی چی میگردی؟ _پی آدما میگردم.نگفتی اهلی کردن یعنی چی؟...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1395 01:38
بابا لنگ دراز عزیزم؛ تمام ِ دلخوشی ِ دنیای من این است که تو ندانی و من دوستت بدارم. وقتی می فهمی و میرانی ام؛ چیزی درون ِ دلم فرو میریزد... چیزی شبیه غرور. بابا لنگ دراز عزیزم؛ لطفاً گاهی خودت را به نفهمیدن بزن و بگذار دوستت بدارم. من همین که هستی را دوست دارم ... حتی سایه ات که هیچوقت به آن نمیرسم ...!
-
خدا رو شکر
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1395 20:10
جواب رو گرفتیم و نشون دکتر جان دادیم و ایشون هم گفتن که چیزی نیست. ولی گفتن که باید تحت نظر باشی منم گفتم دکتر جان من شش ماه دیگه مسافرم.قرص لووکسین داد که 5 روز در هفته یه نصفه بخورم و دو روز استراحت شاید که کوچیک شه و از بین بره یه حساب کتاب سر انگشتی هم کردند و گفتن که برای مرداد دوباره برو آزمایش و سونوگرافی.منم...
-
بابا
پنجشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1395 00:23
روز پدر که نزدیک میشه چقدر غم به دلم میشینه.اصلا دوستش ندارم وقتی همه کسم کنارم نیست وقتی پشت و پناهم نیست روز پدر چه معنی میده برام؟ تو این روز آرزو میکنم خدا تموم پدرا رو حفظ کنه و پدرایی که آسمونی شدن بیامرزه واقعا وقتی باباتو از دست میدی انگار یه کوه پشتت بوده که الان دیگه نداریش و کاملا احساس بی کسی میکنی.مخصوصا...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1395 20:54
همسر نگران حالمه بهش میگم بادمجون بم آفت نداره.ولی خودمم یه کم ته دلم نگرانم.حوصله بدخیم بودنش رو ندارم.هر چند دکتر گفت به احتمال 90 درصد خوش خیمه و چیزی نیست.برادر همسر جان هم که پزشکه بهش گفته مشکلی نباید داشته باشه. منم برای تقویت زبانم از طرق سایتهای آنلاین دارم میخونم که هم فکرم مشغول شه هم بیشتر یاد بگیرم.چون یه...
-
نمونه برداری
پنجشنبه 26 فروردینماه سال 1395 22:40
گره سرد و بزرگتر از یک سانت باید نمونه برداری میشد. 250 هزار تومن ناقابل بابت نمونه برداری دادیم و منشی رفت وسایلش رو حاضر کنه. دیدم اوه اوه چهار تا سرنگ بزرگ و چهار تا سرنگ کوچیک و پنبه و الکل شیشه هایی که قرار بود نمونه رو روش بذارن.هر چی نگاه کردم وسیله دیگه ای ندیدم که نشونه ای باشه مبنی بر اینکه قراره سر کنن.گفتم...
-
متاسفم زندگی
سهشنبه 24 فروردینماه سال 1395 20:34
-
فوق تخصص
یکشنبه 22 فروردینماه سال 1395 20:30
از طریق اینترنت یه دکتر فوق تخصص غدد پیدا کردیم و وقت گرفتیم وبا خواهر کوچیکه جونم رفتیم محضرشون ساعت یک ربع به چهار به ما وقت دادن ولی ما تا ساعت 5 موفق به دیدن روی ماه دکتر نازنین که واقعا هم دکتر خوبی بودن نشدیم.ما هم در سالن انتظار برای خودمون گفتیم و ریز ریز خندیدیم و ملت هم ما رو نگاه کردن.احتمالا احساس میکردن...
-
عبور مجدد از خوان
یکشنبه 22 فروردینماه سال 1395 20:00
دوباره از خوان عبور کرده و با نمره کامل آزمون سفارت رو قبول شدم .همچین بچه درسخونی هستم من البته این بار بهتر بود.امتحان با منابع هماهنگ بود و مثل سری قبل از ناکجا آباد یه سری سوال مسخره که اصلا قصدشون رد شدن امتحان دهنده بود (که البته اونم با افتخار تمام قبول شدم) نبود. اگه بخواد این سری دیگه آقا ماره دو قدم مونده به...
-
گره
جمعه 20 فروردینماه سال 1395 20:11
برای درد بناگوشم بعد از دو ماه رفتم دکتر. به اصرار خودم که درد میکنه و از دکتر انکار که نه نگران نباش استرسه یک معاینه کرد و دید بله ملتهبه و بالاخره راضی شد که یه سونو برام بنویسه.از آنجا که عدو شود سبب خیر در سونو یک گره مشاهده شد و بناگوش هم که انگار کمی تحریک شده بود بخاطر باد سرد یا هر چی بعد از این سونو شفای...
-
....
شنبه 7 فروردینماه سال 1395 14:32
-
سال نو مبارک
دوشنبه 2 فروردینماه سال 1395 12:30
امیدوارم همه سالی پر از شادی داشته باشن و هر اتفاق خوبی که دوست دارن براشون بیفته
-
امتحان دادم
سهشنبه 25 اسفندماه سال 1394 22:22
هورررااااااااااااااا بالاخره امتحانمو دادم و خلاص.راحت شدم. بی ادبا گفتن یک ماه دیگه جواب میدن.اون امتحان مسخره دفعه قبلی رو فرداش جواب میدادن. از وقتی به اتحادیه اروپا اعتراض کردن که این چه امتحان چرتیه هم نامربوط و نامفهومه هم الکی گرونه.(350 یورو بود) هم ارزونش کردن هم در راستای منابعی هست که میدن.
-
خدایاااا
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1394 21:59
دلم میخواد گریه کنم نزدیک امتحان سفارتم همسایه امون خونه تکونی میکنه کل روز نی نی خونه ما بود سرویس شدم خدایا!!!! دختر خواهر هم اینجاست خدای حسادت.خوبه 8 سالشه و انقدر بچه نیست.هر چی نی نی میخواد برداره میپره این برمیداره.آخر سر داییم دعواش کرد اونم رفت تو اتاق گریه. منم که بچه گریه کنه هلاک میشم.رفتم باهاش حرف زدم...
-
نی نی
شنبه 15 اسفندماه سال 1394 21:32